mein Eichhrnchen

من فراموش نکرده‌ام عزیزم! فقط یکماه صبر کن تا دوباره برگردیم تهران. من سر قولم هستم، یک کمد پر لباس و یک اتاق پر از اسباب‌بازی. نام تو را بزرگ روی دیوار اتاق مینویسیم.آخه چطوری من فراموش کنم؟ من که جز تو آرزویی ندارم.چقدر کتاب باید برای‌ات بخرم! سیندرلا، دیو و دلبر، زیبای خفته و ماه پیشونی و ده‌ها کتاب دیگر. من هنوز خیلی از اینها را نمیشناسم و فقط اسم آنها را شنیده‌ام، آخه من که بچه بودم کتابهای بزرگترها را میخواندم. من زیاد بچگی نکردم و همه میخواستند من یک نابغه بشوم! ولی تو باید هم‌تراز با سن خودت کودکی کنی.راستی تیپ امروزم چطور بود؟ تا حالا ندیده بودی یک دست مشکی بپوشم؟ خودم که خیلی راضی بودم. برای عید یک ست سبز کامل میخرم. mein Eichhrnchen...ادامه مطلب

از غروب تا حالا مثل دیوانه‌ها شدم، خوابم نمیبرد، بیشتر از ۴۸ ساعت نخوابیده‌ام و دارم از بی‌خوابی اذیت میشوم. چشمهایم سنگین اما خوابم نمیبرد، چند قرص خواب خوردم اما بیشتر اذیت شدم. انگار امروز اتفاقی افتاده که انقدر بی‌قرار هستم. نمیدانم چه شده اما مطمئنم یک اتفاقی افتاده یا در راه هست!
دلم میخواست کنارم بودی کوچولوی من! آرام بغلت میکردم و از گرمای نفسهای تو خوابم میبرد.

mein Eichhrnchen...

وقتی آشفته میشوم به تو فکر میکنم! کوچولوی عزیزم! تو آرامش من هستی. تصور چهره‌ی تو برای من لذت‌بخش است، تو را شبیه دختر مهربانی تصویر میکنم که میآیی، روزی میآیی و فرشته نجات پدرت میشوی. پدری که همه‌ی آرزوهایش را در یلدا میبیند، یلدایی که متولد نشده و نخواهد شد.من چشم انتظار فرشته‌ای هستم که میدانم وجود ندارد اما همچنان منتظرت هستم عزیزم. دوستت دارم و برای‌ات مینویسم.نازنینم! کاش امروز کنارم بودی، من به تو نیاز داشتم. به نفسهای گرم و نگاه کودکانه‌ات نیاز داشتم تا کمی از آشفتگی‌ام کم شود. mein Eichhrnchen...ادامه مطلب

دخترم! من برای زندگی مبارزه کردم اما گویا نگاهی از ضعف بر من شده است و در سکوت دردبار خود مرگ و زندگی را شناخته‌ام.من لنگر پررفت‌وآمد درد تلاش بی‌توقف خویش‌ام اما میان این هر دو، شاخه‌‌ء زیبای جدامانده‌ از من هنوز فراتر از باورها به ژرف‌ترین ستاره اما متناهی خیره شده‌است.زیبای کوچولوی من! زمانی خواهی دانست که جای چیزی در وجود تو خالی‌ست. خواهی دانست که تنها مانده‌ای و با روح خودت بی‌کسی‌ات را دردناک‌تر خواهی چشید زیرا دندان غم‌ات دهانت را دوخته‌است.دخترم! دیگر آن زمان گذشته‌است که من از درد جان‌گزایی که هستم به صورتی دیگر درآیم و درد مقطع روحی که شقاوتهای نادانی‌اش ازهم‌ دریده است بهبود یابد. من جاودانه به صورت دردی زیر پوستم مسخ گشته‌ام.هنگامی که خاطره‌‌ها را می‌بوسم، در می‌یابم دیری‌ست که مرده‌ام چرا که لبهای خود را از پیشانی خاطره‌‌ام سردتر می‌یابم. mein Eichhrnchen...ادامه مطلب

دختر زیبای من! پادشاه هر انسان قلب اوست. پرهیز کن از آدمهایی که قلب و مغز آنها بین پاهایشان است.اگر در برابر لذت تسلیم شوی نخواهی توانست عشق را پیروز شوی. نباید در مسیر آنچه امروز در جامعه جریان دارد و روز‌به‌روز بدتر میشود قرار بگیری بلکه باید محکم باشی و صداقت را اصل زندگی‌ات بدانی.نازنینم! کوچولوی قشنگم! عشق را باید با قلب‌ات انتخاب کنی و با مغز مدیریت، باید به مغز و عقل‌ات بفهمانی که حق انتخاب ندارد! تفکر و مدیریت میتواند تو را در همه‌ی امور موفق کند اما انتخاب با قلب است.برای شناختن انسان نیز به قلب او نگاه کن. کسانی که با قلبشان زندگی میکنند انسان هستند. برای انسان بودن نیاز به شعر گفتن یا هیچ‌چیز دیگری نیست، اما موقعیت اجتماعی و ثروت باعث میشود در شناخت انسانها گمراه شویم. یک میلیاردر، یک پزشک، یک دست‌فروش میتواند انسانی با صفات بارز باشد یا برعکس ولی در میان جمعیت عظیم آدمها، انسانها محدود هستند! آدمها معمولا قلب‌شان در کیف پول یا بین پاهایشان است. mein Eichhrnchen...ادامه مطلب

روباه گفت: آدم‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند؛ ولی تو نباید فراموش کنی. تو هرچه را اهلی کنی همیشه مسئول آن خواهی بود. تو مسئول گل خود هستی!

mein Eichhrnchen...

من او را دیوانه‌وار دوست داشتم و او مرا طرد میکرد! فقط در پاسخ به او گفتم: لبخند مرا به یاد داشته باش, چرا که من نه کفاره گناهی را میدهم و نه خواستار صلیب هستم! حتی نمیخواهم بخشیده شوم چون گناهی نکردم.من فقط تشنه بودم و از او خواستم تا مرا با خون خود سیراب کند ولی او جام زهر ریخت!من از مرگ هم هراسی نداشتم چرا که قبل از اینکه به صلیب کشیده شوم اندیشیده بودم.زندگی برای من سنگلاخ عجیبی بود که هر که را بیشتر دوست داشتم، مرا دشمن‌تر بود. mein Eichhrnchen...ادامه مطلب

سلام، ای دختر بی‌مادر تنهای من!سلام، ای کودک رؤیای منچرا چشمهایت پر اندوه است؟بر دلم رنگ غم میپاشد این چشمان پر اندوهتای تکسوار شهر تنهائی!ای تک‌نهال دشت غربتها!مباش اندوهگین ای تک‌نورد راه آینده!نگه کن، همچو دامان طبیعت مادری داریالهه مهربانی معبد مصر، چه مهربان با تو هستمباش اندوهگین ای دختر زیبای‌ام!ز مادر بهتری داری، یتیمی دیگر واژه‌ای پوچ است.لبت را رنگ شادی ده که بر چشمت ماه میخنددزمین از تو، زمان از توست، عشق جاودان از توستلبت را به خنده باز کنکه در برق نگاهت خورشید میخندد. mein Eichhrnchen...ادامه مطلب

گاهی روبروی آئینه مینشینم و خودم را مرور میکنم و به گذشته میروم و نمیتوانم افکارم را متمرکز کنم. وقتی به عظمت لایتناهی هستی فکر میکنم که زمین تنها نقطه‌ای هیچ در این جهان هست و من از هیچ کوچکتر!به خودم و گذشتهء خودم فکر میکنم و از اینهمه تغییری که در من به وجود آمده متعجب میشوم! باید خوشحال باشم؟! شاید بزرگ شده‌ام و این تغییرات دگرگونی سالخوردگی هست. آیا موفق بوده‌ام؟ این را باید دیگران پاسخ بدهند. اما موفقیت حقیقی چیست؟!احساس میکنم از خودم فاصله گرفته‌ام و در چیزی ناشناخته غرق شده‌ام که درک و شناختی از آن ندارم.باید خودم را در دادگاهی محاکمه کنم! متهم خودم هستم، شاکی هم خودم هستم و میدانم از چه چیزی شکایت دارم اما نیاز به قاضی دارم که مرا با آنچه بودم و هستم قضاوت کند. در جایگاه شاکی از خودم دادخواهی کنم، و در جایگاه متهم از خودم دفاع کنم. نمیدانم تبرئه خواهم شد و یا مجرم هستم. mein Eichhrnchen...ادامه مطلب

دختر عزیزم! هیچگاه دیگران را در ظاهر قضاوت نکن. زیبایی ظاهر داشته ای گذرا و میرا هست. صورت زیبا, اندام زیبا در گذر زمان فرتوت و پژمرده میشود. ثروت و دارایی نیز وفایی ندارد و در کوتاه زمانی نابود میشود. آنچه میماند و پایدار هست مهربانی هست! قلبهای مهربان سرمایه‌ای است که هرگز از بین نمیرود. هیچگاه به زیبایی خود غره نشو چون زیباتر از تو فراوان است و البته به ظاهر و ثروت هیچکس نیز تکیه نکن! چرا که خیلی زود میفهمی به دیواری سست اتکا کرده‌ای. اگر خواستی تکیه‌گاه مردی شوی او را به قلبت راه بده و اگر خواستی به مردی محکم و قوی تکیه کنی به چشمهایش خیره بشو و صدای قلبش را بشنو. mein Eichhrnchen...ادامه مطلب